

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

زنان در معرض بروز همزمان چاقی و افسردگی
تحقیقات نشان میدهند بروز همزمان اضافه وزن و افسردگی در دهه حاضر بیشتر شده و بهطور خاص، زنان بیشتر از مردان در معرض خطر بروز همزمان چاقی و افسردگی قرار دارند. سوال مهم این جاست که آیا اضافهوزن باعث افسردگی میشود یا افسردگی به چاقی منجر میشود؟ در حالی که هیچگونه پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد، برخی از متخصصان بر این باورند که قبل از درمان اضافه وزن، بیمار باید افسردگی و دیگر اختلالات خلقی خود را درمان کند. شروع تلاش آگاهانه برای کاهش وزن در میان ابتلا به اختلال افسردگی بالینی درماننشده، مانند شروع مسابقه دو با پای شکسته است! بنابراین اگر دچار افسردگی هستید و حتی وزنتان باعث افسردگی بیشتر شده، باید اول مشکل روحی خود را درمان کنید.
ناامیدی این خانم، نشانه افسردگی
یکی از علایم اختلال افسردگی، احساس ناامیدی است، بدین صورت که بیمار احساس میکند هیچ کاری برای بهتر شدن شرایط از دستش برنمی آید. در همین مورد خاص، همسر خانمی که جان باخته گفته: «... خیلی سعی کرد که با ورزش و رژیم خودش را لاغر کند اما بیفایده بود». همین احساس بیفایده بودن ثابت می کند که اگر برای درمان افسردگی تلاش میکرد، نتیجه بهتری میگرفت.
چرا چاقی باعث افسردگی میشود؟
بیایید به تمام احتمالات ارتباط افسردگی و چاقی فکر کنیم. چاقی در کودکان معمولا به تمسخر و حذف آنها از فعالیتهای همسالان منجر میشود که میتواند موجب بروز مشکلات مربوط به تصویر از بدن، انزوای اجتماعی و عزتنفس شود. اضافه وزن جدی در هر سنی منبع اصلی نارضایتی، ناراحتی و ناامیدی است. از سوی دیگر، وزن اضافی معمولاً باعث درد مزمن مفصل و اندام میشود و ممکن است شخص نتواند از رفتوآمد، زندگی یا ورزش لذت ببرد. در این بین، گرفتن رژیمغذایی سخت باعث عود افسردگی میشود.
چند توصیه به افراد چاقِ افسرده
پیشگیری از چاقی و افسردگی متفاوت است اما بسیاری از آن ها همپوشانی دارند. برای مثال:
فعالیت بدنی| ورزش یک روش عالی برای تقویت اندورفینهای طبیعی مبارزه با افسردگی، کاهش وزن و در کل رسیدن به احساس بهتر است. ورزش در دوره ابتلا به افسردگی به دلیل فقدان انگیزه میتواند چالشبرانگیز باشد. برداشتن گامهای کوچک در ابتدا برای مثال حتی ۱۰ دقیقه ورزش روزانه،به شما کمک می کند تا بهطور منظم ورزش کنید.
پیگیری برنامه درمانی| اگر پزشک تغذیه، روانپزشک یا روان شناس هر دو بیماری را در شما تشخیص دادهاند، احتمالاً برای شما برنامه درمان، دارودرمانی و تغییر در رژیم غذایی تجویز شده است. پایبندی به این دستورالعملها و صادق بودن در جلسات درمان تنها راه برای به حداقل رساندن عوارض جانبی و رها شدن از بند مشکلات است.
مشاوره| درمان و مشاوره میتواند رویکردی شگفتانگیز برای بسیاری از موضوعات از جمله همزمانی چاقی و افسردگی باشد. یک درمانگر میتواند به شما در پردازش عوامل عاطفی مؤثر در ابتلا به هر دو عارضه کمک کند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.





ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


تکذیب خبر تایید صلاحیت تاج و 2 کاندیدای دیگر
در انتظار تصمیم کمیته بدوی درباره صلاحیت 5+1
بین المللی است و قطعا باید مورد حمایت قرار بگیرد.»
اما جدا از بحث مخالفان و موافقان حضور تاج در انتخابات، خبر تایید صلاحیت او و دو کاندیدای دیگر موضوع بحث اصلی است. تا امروز کمیته بدوی هنوز نظری درباره صلاحیت شش کاندیدای انتخابات فدراسیون فوتبال ارائه نداده است. اگر اعضای این کمیته درباره تاییدشدن یا نشدن یک کاندیدا به جمع بندی برسند باید از طریق سایت رسمی فدراسیون فوتبال اعلام شود، در حالی که دو روز پیش یک خبرگزاری بدون ذکر منبع خبر تایید صلاحیت تاج و دو کاندیدای دیگر را روی خروجی اش برده بود و همین مسئله باعث گمانه زنی های اشتباه شد. بنابراین باید منتظر ماند و دید تصمیم کمیته بدوی درباره تاج و پنج کاندیدای دیگر چیست و چه زمانی نظرشان را اعلام می کنند.
هدف :سرنگونی زلنسکی !
لاوروف سفر دوره ای 5 روزه خود به کشورهای آفریقایی را از مصر آغاز کرده است.اوبر خلاف اظهارات قبلی، بیان کرد که مسکو قصد سرنگونی دولت اوکراین را دارد



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به گزارش اختصاصی خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که جمعه گذشته و با شلیک از سلاح شکاری مرد 65 ساله ای را در ورودی آرامگاه خواجه ربیع مشهد به قتل رساند و لحظاتی بعد هم توسط شهروندان دستگیر شد. «صدیقه – ش» روز گذشته در حضور قاضی دکتر صادق صفری (بازپرس ویژه قتل عمد) به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و ماجرای این قتل وحشتناک را در حالی تشریح کرد که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) و سروان آرمین منفرد (افسر پرونده) نیز در محل وقوع جنایت حضور داشتند. او گفت: پسر مقتول حدود یک ماه قبل برادر کوچک مرا با شلیک گلوله کشته بود و من هم به قصد انتقام پدر او را درحالی به قتل رساندم که در مراسم عزاداری شرکت کرده بود و قصد خروج از آرامگاه خواجه ربیع را داشت.
این زن 43 ساله در حاشیه تشریح صحنه جنایت و در گفت وگویی کوتاه با خبرنگار روزنامه خراسان سرگذشت خود را نیز بازگو کرد و به سوالاتی درباره این ماجرای تاسف بار پاسخ داد.
اسمت چیست؟ صدیقه – ش
چند سال دارید؟ 43 ساله هستم.
سواد هم دارید؟ بله! تا مقطع سیکل (سوم راهنمایی) درس خواندم.
اهل مشهد هستید؟ نه! در روستای خور از توابع شهرستان کلات به دنیا آمدم و در آن جا هم بزرگ شدم.
چند خواهر و برادر دارید؟ 3 برادر و یک خواهر دارم ولی من فرزند بزرگ خانواده هستم و برادرم «هادی» که یک ماه قبل در یک درگیری مسلحانه به قتل رسید از همه کوچک تر بود.
پدرت مخارج شما را تامین می کرد؟ پدرم مردی معتاد بود و اوضاع اقتصادی خوبی نداشتیم به همین دلیل هم «هادی» برادر کوچک ترم نتوانست درس بخواند او حتی سواد نوشتن هم نداشت.
پس چگونه هزینه های زندگی را تامین می کردید؟ برادرانم کارگری می کردند همین برادر کوچکم هیچی از زندگی نفهمید و مدام در باغ های مردم علف درو می کرد. بعد هم با همین کارگری یک دستگاه موتور برای جمع کردن علف ها خرید و با آن که کمرش آسیب دیده بود ولی باز هم کار می کرد.
شما بعد از ترک تحصیل چه می کردید؟ من وقتی درس و مدرسه را رها کردم به امور خانه داری مشغول شدم تا این که ازدواج کردم.
هنگام ازدواج چند ساله بودید؟ 14 سال داشتم که با پسر عمه ام ازدواج کردم.
به او علاقه مند بودید؟ نه! اصلا پدرم انتخاب کرد. در واقع با نظر پدر و مادرم به خواستگاری پسر عمه ام پاسخ مثبت دادم ولی آن ها اشتباه کردند.
چرا؟ چون من و همسرم هیچ تفاهم اخلاقی با هم نداشتیم و مدام با یکدیگر مشاجره می کردیم.
عاقبت مشاجره هایتان چه شد؟ ما به هیچ وجه یکدیگر را نمی فهمیدیم یعنی دو انسان متضاد بودیم به طوری که بارها پس از قهر و آشتی بالاخره از او طلاق گرفتم اما باز رجوع کردم.
دلیل خاصی داشت که بعد از طلاق دوباره با هم ازدواج کردید؟
به خاطر تنها پسرم بود او آن زمان 9 سال بیشتر نداشت و من نمی توانستم اشک های پسرم را تحمل کنم.
الان با همسر و فرزندتان زندگی می کنید؟ نه! حدود 3 سال قبل دوباره طلاق گرفتم و با پسرم زندگی می کردم چون همواره تحقیر می شدم.
پسرت مجرد است؟ نه! به تازگی نامزد کرده است.
چرا که به خاطر طلاق من از خدمت سربازی معاف شد و من هم او را که اکنون 21 ساله است داماد کردم.
چرا دوباره طلاق گرفتید؟ گفتم که ما اصلا با هم تفاهم نداشتیم ولی این اواخر به او سوء ظن داشتم که با زن دیگری رابطه دارد!
یعنی الان همسر سابقت ازدواج کرده است؟ نه! هنوز مجردی زندگی می کند و در بنگاه خرید و فروش خودرو مشغول کار است ولی به پسرم کمک می کند!
برادر کوچکت (هادی) هم متاهل بود؟ بله! او یک دختر 9 ساله دارد و اکنون همسرش نیز باردار است. برادرم خیلی دوست داشت تا پسری داشته باشد اما حالا که مشخص شد جنین همسرش پسر است او را به نامردی کشتند!
دلیل اختلاف برادرت با طرف های مقابل چه بود؟ ما با متهمان به قتل برادرم فامیل هستیم. یک روز همین متهم به قتل (حسین – ف) با افراد دیگری به باغ یکی از بستگانم رفته بودند که برادرم «هادی» وقتی آن افراد خلافکار را همراه «حسین – ف» دیده بود، آن ها را از باغ بیرون انداخت که همین موضوع موجب بروز کینه و اختلاف شد.
قبلا هم با یکدیگر درگیری داشتند؟ بله! یک بار در منطقه الهیه چاقوکشی کرده بودند که هر دو طرف زخمی و در بیمارستان بستری شدند.
در بازجویی ها گفتید برادرت اسلحه خریده بود، چرا؟ به دلیل این که طرف های مقابل به ویژه «حسین- ف» او را تهدید به قتل می کرد، «هادی» هم اسلحه ای خرید و به خانه من آورد تا آن را مخفی کنم ولی من به او التماس کردم که با اسلحه درگیر نشود چون بدبخت می شود! او هم چیزی نگفت و اسلحه دست من باقی ماند.
چرا فکر می کنید «حسین – ف» قاتل برادرت است؟ در حالی که فرد دیگری به قتل او اقرار دارد؟ به دلیل این که ما متهم به قتل را نمی شناسیم و او را هرگز ندیده ایم. یک ماه قبل «حسین – ف» داخل خودرو بود که به سوی برادرم تیراندازی کردند و من او را قاتل می دانم به همین دلیل هم به فکر انتقام از پدر او بودم چرا که مدام پولش را به رخ ما می کشید.
برادرت (مقتول) با شما زندگی می کرد؟ نه! او خودش متاهل بود و به تازگی منزل 50 متری نقلی را با فروش طلاهای همسرش خرید که من هم در نزدیکی منزل او زندگی می کردم.
گفتید با طرف های مقابل فامیل بودید؟ چرا اختلاف را با گفت وگو حل نکردید؟ متاسفانه هیچ کدام از بزرگ ترها در این ماجرا دخالت نکردند حتی پدرم هم نیامد.
فقط لج و لجبازی بود که زندگی همه ما را نابود کرد.
پدرت به دلیل اعتیاد دخالتی در زندگی شما نداشت؟ این یکی از عوامل بود. پدرم حتی در جشن عروسی برادرم نیز حضور نداشت چون آن زمان به دلیل نگهداری کریستال در زندان بود و تحمل کیفر می کرد.
شما چرا دست به سلاح بردید و پدر «حسین – ف» را به قتل رساندید؟ آن روز در خانه نشسته بودم و فیلم جشن تولد برادرزاده ام را نگاه می کردم. برادرم لبخند می زد و می رقصید ولی حرف هایش طوری بود که انگار داشت با ما خداحافظی می کرد از سوی دیگر هم تصویری از جسد برادرم را در گوشی تلفنم داشتم که گلوله به حدود کمرش خورده بود، این صحنه ها را که دیدم دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. لیوان مشروب را سرکشیدم و اسلحه برادرم را از خانه برداشتم و به سمت آرامگاه رفتم تا «یوسف- ف» پدر متهم به قتل برادرم را بکشم!
از کجا می دانستید که او به آرامگاه خواجه ربیع می رود؟ گفتم که ما فامیل هستیم و مجلس عزاداری یکی دیگر از بستگان مان بود. به همین دلیل یقین داشتم که «یوسف» هم به آرامگاه می رود.
اسلحه را پنهان کرده بودید؟ بله! در نزدیکی در باغ (آرامستان) ایستاده بودم و اسلحه را زیر چادر مخفی کرده بودم. زمانی که «یوسف» به اتفاق همسرش از مقابل من عبور کردند از پشت سر به سوی او دویدم و در همان حال اسلحه را مسلح و شلیک کردم که به طور مستقیم روی زمین افتاد.
هنگامی که همسرش به سوی من برگشت من بلافاصله از آن جا گریختم که به چنگ آن ها نیفتم ولی مردم جلوی مرا گرفتند و تحویل پلیس دادند.
الان چه احساسی دارید؟ خیلی پشیمانم. ای کاش بزرگ ترها وضعیت را درک می کردند ولی متاسفانه «یوسف» (مقتول) کوتاه نمی آمد، می دانست که ما اوضاع مالی خوبی نداریم به همین دلیل مدام تهدیدمان می کرد.
مخارج زندگی شما را چه کسی تامین می کرد؟ من خودم حدود یک سال بعد از طلاق کار می کردم ولی بیشتر هزینه ها و مخارجم را همین برادرم «هادی» می داد.
فکر می کنید تصمیم عجولانه ای گرفتید؟ بله! خیلی عجله کردم! هیچ وقت دوست نداشتم جان یک نفر دیگر را بگیرم! آن هم کسی که با ما نسبت فامیلی داشت ولی آن ها برادرم را جوان مرگ کردند!
برای افراد دیگری که در موقعیت شما قرار می گیرند چه توصیه ای دارید؟
در این شرایط اگر جوانان به دلیل هیجانات و شور جوانی، نفهمی می کنند و جوگیر می شوند باید بزرگ ترها دخالت کنند یا آن ها کوتاه بیایند. باید افراد فهمیده و با شعور میانجی گری کنند تا این گونه اختلافات جزئی به قتل و جنایت منجر نشود.
اگر زمان به عقب برگردد چه می کنید؟ سنجیده تر عمل می کنم! من قصد قتل نداشتم اما حس انتقام جویی رهایم نمی کرد!
حرف آخر؟ فقط می گویم بزرگ ترها مواظب جوانان باشند تا لج و لجبازی بچه گانه به خشم و عصبانیت آنی نکشد و این حوادث تلخ تکرار نشود.
شایان ذکر است، پس از بازسازی صحنه قتل مسلحانه در منطقه آرامگاه خواجه ربیع، صحنه قتل پرستار جوان به دست همسرش نیز در خیابان ولیعصر کوی امیرالمومنین (ع) بازسازی شد و متهم 31 ساله که «علی – ص» نام دارد چگونگی وارد آوردن ضربات قمه بر پیکر همسرش را در حضور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تشریح کرد. مشروح این ماجرا در تاریخ 13 و 22 تیرماه در صفحه حوادث روزنامه خراسان درج شده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

چطور در انتخاب رشته فرزندمان، آینده را درنظر بگیریم؟
رصد بازارهای جهانی
و سند جامع علمی کشور
چرا لازم نیست همه سر از دانشگاه دربیاورند؟
طولانی شدن مسیر ورود به بازارکار
والدین تحتتأثیر چه عواملی فرزندشان را به مسیر مشخصی سوق میدهند؟
خطای شناختی در بهتربرآورد کردن تحصیلکردهها
اصرار والدین بر دانشگاه رفتن فرزندشان و احساس گیرافتادگی دانشجوها برای ادامه دادن تحصیلات تکمیلی، در فشارهای اجتماعی ریشه ندارد؟ گلثومیان توضیح میدهد: «یکی دیگر از خطاهای شناختی رایج، تحتعنوان «خطای هالهای» شناخته میشود. ما در بسیاری از قضاوتهایمان دچار این خطا میشویم؛ ازجمله آنکه تصور میکنیم فردی که تحصیلات خوبی دارد، احتمالا در سایر ویژگیهای شخصی هم رشدیافته است؛ پس احتمالا شریک کاری و همسر بهتری هم هست درحالیکه شواهد قوی در تأیید این موضوع نداریم. ازطرف دیگر، ما در تصمیماتمان تحتتأثیر دادههایی هستیم که بنگاههای تبلیغاتی بزرگ بهصورت جهتدار ارائه میکنند. یعنی چی؟ وقتی مسیر تحصیل کردن طولانی شود، یکسری بنگاه اقتصادی از آن سود میبرند؛ مثل موسسات کنکور، مدارس غیردولتی، موسسات آموزش خصوصی و آموزشوپرورش. آیا اگر دانشآموزان بهسمت رشتههای مهارتمحور سوق داده شوند که در آنها الزامی به تحصیلات عالی وجود ندارد، این گردش مالی بزرگ تحتتأثیر قرار نمیگیرد؟ درکنار این سودهای کلان، در طولانیمدت هزینههای بسیاری به جامعه تحمیل میشود. در این سالها افرادی کم وبیش سعی کردهاند با آگاه کردن جامعه در این روند تغییراتی ایجاد کنند اما واقعیت این است که زورشان به صاحبان سرمایه نمیچربد. ما افراد را تا 30سالگی بهعنوان مصرفکننده در جامعه نگه میداریم درحالیکه خیلی زودتر از این میتوانند وارد چرخه تولید شوند.» یکی از مسائلی که والدین نوجوانان را نگران میکند این است که فرزندشان در این دوره سنی چقدر میتواند انتخابهای درستی داشتهباشد؟ آیا آن چه او امروز بهعنوان رشته تحصیلی میپسندد، همانی است که در آینده هم به آن علاقه خواهدداشت؟ این نگرانی گاهی باعث میشود والدین مستقیما در انتخاب رشته فرزندشان دخالت کنند، گلثومیان میگوید: «از نظر علمی یک خطبرش نداریم که براساس آن تشخیص بدهیم فلان علاقه معتبر است و آن یکی، نیست اما میتوان بررسی کرد که علاقه فرد چقدر مبتنیبر شناخت است. از فرزندتان درباره رشته مدنظرش سوالهای منطقی بکنید مثلا اگر انتخابش رشته پزشکی است، میتوانید بپرسید: «میتونی به من بگی بچههایی که وارد رشته پزشکی میشن، تو چه حوزههایی باید فعالیت کنند؟ توی دانشگاه چه درسهایی میخونن؟ درباره شرایط و محیطهای کاری این رشته چی میدونی؟ درباره ساعتها و شیفتهای کاری، چطور؟ بعد از چندسال تحصیل تو این رشته میتونی به یک موقعیت کاری مناسب برسی؟ میزان درآمدش رو میدونی؟ فکر میکنی بازارکار این رشته الان و در آینده به چه شکله؟» والدین هم لازم است به این سوالها فکر کنند. اگر درنهایت پشتوانه شناختی عمیقی در انتخاب وجود داشت، علاقه میتواند قابلاعتماد باشد وگرنه باید در آن تردید کرد و اطلاعات بیشتری بهدست آورد.»
انتظارات غیرواقعی پدرومادرها از فرزندشان چه پیامدی دارد؟
دعوت نوجوان به یک رقابت نابرابر
یکی دیگر از دلایلی که والدین را در جهت دادن به مسیر آینده فرزندشان دچار اشتباه میکند، احتمالا به برداشت نادرست از تواناییهای او برمیگردد. بعضی از پدرومادرها، صرفنظر از علاقه و ترجیح فرزندشان اصرار دارند در رشتههایی که خودشان سطح بالا میدانند، تحصیل کند چون معتقدند: «بچه من خیلی باهوشه، حتما موفق میشه». گلثومیان میگوید: «در یک آزمایش روانشناختی، با تعدادی زوج مصاحبه شد و از آنها پرسیدند بهنظرشان چه سهمی از امور خانه را برعهده دارند. هرکدام از زوج ها، عددی بیش از 50درصد را اعلام میکردند که مجموعش از 100درصد بالاتر میرفت. اصطلاح «دسترسیپذیری ذهنی»، چرایی این موضوع را بهخوبی توضیح میدهد: ما به کارها و اطلاعات خودمان، دسترسی ذهنی بیشتری داریم و به همین دلیل سهم و ارزش روانی بیشتری برای آنها قائل هستیم. این موضوع درباره والدین هم صادق است. والدین، فرزندشان را از نزدیک میشناسند و مثلا میدانند که او بهخوبی نقاشی میکشد یا در حل مسائل ریاضی توانایی دارد؛ این دسترسیپذیری باعث میشود که سهم بیشتری برای استعداد فرزندشان در یک حوزه خاص قائل باشند اما نکته اینجاست که آنها از استعداد و توانایی بچههای دیگر خبر ندارند. به همین دلیل است که والدین عمدتا فکر میکنند فرزندشان از سایرین باهوشتر است. حالت دیگری هم وجود دارد که گاهی والدین میدانند فرزندشان احتمالا در حوزهای خاص استعداد ندارد ولی امیدوارند که با قرار دادن او در یک بستر محیطی مناسب و ارائه حمایتهای لازم، به موفقیت برسد. ممکن است چنین اتفاقی بیفتد ولی فرزند شما از همان ابتدا وارد یک رقابت نابرابر و پرفشار میشود که باید نسبت به دیگران تلاش بیشتری کند درحالیکه میتواند وارد مسیری مناسبتر برای خودش شود.» در ابتدای مطلب پیشنهاد کردیم خانوادهها در انتخاب رشته متوسطه دوم فرزندشان، آینده را درنظر بگیرند و روشهایی را هم معرفی کردیم که به این نگاه به آینده کمک میکند. حالا گلثومیان با جزئیات بیشتری توضیح میدهد که کدام حوزههای کاری را میتوان قابلاطمینان دانست: «حوزههای کاری مرتبط با اطلاعات و دیتا، شامل بسترهای مجازی در آینده بازارکار مناسبی خواهندداشت. امروزه نگهداری و تحلیل دیتاها و بیگدیتاها نقش زیادی در بسیاری از ابعاد زندگی ما بازی میکند؛ از نتایج انتخابات گرفته تا بازاریابیهای تجاری که براساس دادههای شخصی ما انجام میشوند. یکی دیگر از حوزههای کاری آیندهدار، بخش سلامت است. انسان مدرن که سعی دارد به سطح بیشتری از رفاه دست یابد، یکی از دغدغههای اصلیاش، سلامت است. طبعا منظورمان صرفا پزشکی نیست و برای مثال حوزههای مرتبط با سلامت سالمندان، باتوجه به رو به پیری رفتن جامعه، میتواند یکی از گزینههای قابلتأمل باشد. این انسانِ در مسیر رفاه، یکی دیگر از نیازهای ضروریاش را در گردشگری میبیند و پیشبینی میشود صنعت گردشگری از معدود مواردی باشد که اشتغال پایدار خواهدداشت. با اینحال، توضیحات ما به آن معنا نیست که این پیشبینی رشدی لزوما برای کشور ما هم در همه زمینههای گفتهشده صادق خواهدبود.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.